تحقیق در وجه اعجاز قرآن کریم

اغلب مفسّران و دانشمندان علوم قرآنی در وجه اعجاز قرآن کریم بحث کرده‏اند. برخی از ایشان بر جنبه‏های بلاغی و لفظی تأکید کرده‏اند و برخی دیگر بر جنبه‏های معنوی و محتوایی.

اشکالاتی که در بحث اعجاز بلاغی وجود دارد، یکی این است که چرا لفظ اعجاز در قرآن کریم استعمال نشده است و آیا اطلاق این لفظ بر آیه و بیّنه رواست ؟

دیگر آنکه چرا در قرآن کریم و احادیث ائمه طاهرین علیهم‏السلام به وجه فصاحت و بلاغت اشاره‏ای نشده و بجای آن از اوصافی مانند هدایت و نور و آیه و بینه و برهان و حجت و سلطان استفاده شده است ؟ جنبه‏های معنوی و محتواییِ اعجاز قرآن کریم، نسبت به جنبه‏های بلاغی و لفظی، از اهمیت بیشتری برخوردار است و بعضی از علمای شیعه بر آن تأکید فراوان کرده‏اند.

کلید واژه‏ها : اعجاز / وجوه اعجاز / اعجاز

ادامه نوشته

تنها شعاری که وال استریت را پیروز می کند هیهات منا الذله می باشد

تنها شعاری که وال استریت را پیروز می کند هیهات منا الذله می باشد

نظر شما چیست ؟

در نظرات بنویسید

آبروی مومن

آبروی مومن

در این مطلب سعی دارم از زوایای مختلف به اهمیت مساله ی آبروی انسان مومن بپردازم.

همانطور که می دانیم آبروی مومن خیلی با ارزش است و و حفظ آن واجب و از بین بردن آن کیفر سخت وعذاب الیم را موجب می شود چه بسا که انسان به عذاب و درد و رنج دنیایی نیز گرفتار آید. امام کاظم (ع) در این باره فرموده اند: احترام مومن از احترام کعبه بالاتر است.گفتم کعبه نمونه ای از بی احترامی و جسارت به این بیت را یادآور می شوم:

سپاه ابرهه. همان سپاهی که هنگام هجوم به کعبه با « طیر ابابیل» و «حجاره من سجیل» مواجه شدند. یعنی اگر کسی جرات اهانت به کعبه را به خود دهد به چنین بلایی گرفتار می آید. اما احترام مومن که ارزشی والاتر از کعبه دارد پس اگر به آبروی دیگران ضربه بزنیم چه به سرمان می آید. در صورتی که ما همه به کعبه احترام میگذاریم. پس چطور احترام مومن که از آن بالاتر است را حفظ نمی کنیم؟؟؟والله اعلم

روزی حضرت محمد(ص) در مقابل کعبه خطاب به آن گفت: ای کعبه خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامی داشته است!!. به خدا قسم حرمت مومن از تو بیشتر است زیرا خداوند تنها یک جیز را از تو حرام کرده ولی از مومن سه چیز را حرام کرده: جان، مال، آبرو تا کسی گمان بد به او نبرد.

اما متاسفانه برخی از ما به این نکته توجه نمی کنیم و آبروی دیگران برایمان بی اهمیت است و هر طور که بخواهیم با آن رفتار می کنیم. با سوء ظن ها ،غیبت ها، تهمت ها موجب آبروریزی می شویم.

مشکل کجاست؟

مشکل این است که براساس قرآن عمل نمی کنیم. قرآن می فرماید:(( لاتجسسوا . وجتنبوا الظن . لایغتب .)) که به نظر من این سه کلمه اضلاع مثلث آبرو و حریم مومن را تشکیل می دهند اگر رعایت شوند آبروی دیگران حفظ، آگر نشود موجب آبرو ریزی میشود.

منظور این است که حتی تجسس و گمان شخصی در مورد دیگران منع و از آن به عنوان ((اثم کبیر)) (گناه کبیره) یاد شده چه برسد به این که با غیبت و تهمت موجب بی آبرویی مومنی شویم. یکی از مواردی که منع شده جلوگیری و عدم پخش شایعات است.

امام باقر(ع) می فرمایند: برمومن است که هفتاد گناه کبیره را بر برادر مومنش بپوشاند.مقایسه و محاسبه ی نفسی داشته باشیم و ببینیم چقدر اعمال ما در قبال دیگران منطبق بر این حدیث است؟ این حدیث گفته هفتاد گناه کبیره اما ما نمی گذاریم رفتار دیگران از حد لغزش و اشتباه فرا تر رود. با دیدن خطایی کوچک بلافاصله سعدی شیرازی و مولانا جلالدین بلخی نیز از آن با خبر میشوند.

منتظریم دیگران تکان بخورند و موضوع غیبت روزانه ی مان بدست آید. البته این نکته را هم باید بدانیم که:

اگر چه غیبت کردن شیرین و لذت بخش است ولی عینیت این عمل در قرآن به عنوان خوردن گوشت برادر مرده بیان شده . عینیت غیبت چیزی این چنینی است آیا حاضریم باز هم غیبت کنیم؟

البته در حین لذت بردن از غبیت این نکته را هم مد نظر قرار بدیم که:

آن که صحبت دیگران پیش تو آورد و برد///بی گمان صحبت تو پیش دگران خواهد برد

پس خودمان هم در امان نیستیم و آبروی خودمان هم در خطر است. کاری بکنیم.....تا مطمئن نشدیم حرفی را نزنیم

کیفیت حسابرسی در قیامت و آبروی مومن:

حضرت محمد(ص)می فرماید از از خداوند درخواست کردم که در روز حساب حسابرسی امت را به خودم واگذار کند که بندگان اگر لغزشی داشتند ابروی من پیش پیامبران پیشین نرود.. خداوند پاسخ داد حساب آن ها را خودم به عهده می گیرم که اگر لغزشی داشتند آبرویشان پیش تو نرود.

یعنی آبروی مومن آنقدر با اهمیت است که خداوند هم آن را حفظ می کند. حتی خداوند برای حفظ ابروی مومن از اینکه ملائکه لغزش ها و گناهان او را بفمند جلوگیری می کند. البته با ید ما حدود الهی را بشناسیم و با رعایت آن ها درپیش گاه خداوند آبرومند شویم در این صورت است که خداوند این گونه رفتار می نماید.

اصلا یکی از صفات خداوند ستار است. که همگی به خوبی آن را درک می کنیم. پس به پاس این عیب پوشی خداوند باید عیوب بندگانش را بپوشانیم.

همچنین باید متذکر شد که این فقط حفظ آبروی دیگران نیست که واجب است بلکه انسان باید آبروی خودش را هم حفظ کند. شاید برخی بگویند آبروی خودم است دوست دارم بریزمش.

نه. اینطور نیست این آبرو برای خود فرد نیست برای خداست و خداوند به ما ارزانی داشته.وباید آنرا صیانت کرد وگرنه باید جواب گو بود.

((لقد کرمنا بنی آدم...))       اللهم اجعلنا عندک وجیها بالحسین (ع) فی الدنیا والاخرة و صل علی سیدنا محمد وآله

رازو نیاز با معبود یکتا

رازو نیاز با معبود یکتا

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌كنم …

گفتی: فانی قریب

     .:: من كه نزدیكم (بقره/۱۸۶) ::.

 گفتم: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم… كاش می‌شد بهت نزدیك شم …

گفتی: و اذكر ربك فی نفسك تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال

     .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف/۲۰۵) ::.

  گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لكم

     .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.

  گفتم: معلومه كه دوست دارم منو ببخشی …

گفتی: و استغفروا ربكم ثم توبوا الیه

     .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه كنید (هود/۹۰) ::.

  گفتم: با این همه گناه… آخه چیكار می‌تونم بكنم؟    

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده

     .:: مگه نمی‌دونید خداست كه توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌كنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.

  گفتم: دیگه روی توبه ندارم ...

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب

     .:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳ ) ::.

  گفتم: با این همه گناه، برای كدوم گناهم توبه كنم؟

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا

     .:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.

  گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله

     .:: به جز خدا كیه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

  گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این كلامت كم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌كنه؛ عاشق می‌شم! …  توبه می‌كنم

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین

     .:: خدا هم توبه‌كننده‌ها و هم اونایی كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.

  ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرك    

گفتی: الیس الله بكاف عبده

     .:: خدا برای بنده‌اش كافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.

  گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیكار می‌تونم بكنم؟

گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذكروا الله ذكرا كثیرا و سبحوه بكرة و اصیلا هو الذی یصلی علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظلمت الی النور و كان بالمؤمنین رحیما

.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد كنید و صبح و شب تسبیحش كنید. او كسی هست كه خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریكی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن . خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.

عواملی که می تواند نمازها و عبادات انسان را لذت بخش کند، عبارتند از:

عواملی که می تواند نمازها و عبادات انسان را لذت بخش کند، عبارتند از:

الف) قبل از عبادت، انسان خود را مستعد و مهیا سازد؛ یعنی، به خود تلقین کند که من در صدد نیایش و نماز هستم و سعی کند افکار متفرق را از ذهنش دور کند.

ب) سعی کند در بهترین وقت عبادت کند؛ مثلاً، با کسالت - خستگی و خواب آلودگی - وارد نماز نشود؛ «لاتقربوا الصلوة و انتم کسالی».

ج) در محیط پر سر و صدا به مناجات نایستد؛ بلکه محیط آرام و ساکتی را انتخاب کند.

د) در حین نماز، مصمّم بر مراقبت باشد و اگر احیاناً افکار دیگری به او هجوم آورد، همین که متوجه شد، سعی کند خود را از دام آن افکار برهاند.

یکی از عواملی که باعث صفای دل و زدودن حالت قساوت می شود، همین دعاها و نیایش ها و نمازهای سازنده است، البته اگر با شرایط ادا شوند.

1. در حالت شادابی و نشاط عبادت انجام شود.

2. توجه کامل به خدا باشد.

3. در محیطی دور از سر و صدا و جنجال انجام شوند.

4. گریه از خوف خدا و اهوال قیامت عامل دیگری است که در صفای دل موءثر است.

5. نشست و برخاست با عالمان و شخصیت های برجسته و وزینی که خود مظهر صفا و تقوا هستند. همچنین تلاوت قرآن با توجه به آیات الهی نیز موءثر است.

6. عامل دیگر، طلب صفای دل از خداست. در این زمینه مناجات شاکین از مناجات خمسه عشر را بخوانید.

انسان حالات گوناگونی دارد. امیرالموءمنین علیه السلام می فرماید: «ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا». بنابراین، قلب انسان گاهی اقبال به خدا و معنویات دارد و گاهی پشت می کند. در هنگام اقبال دل، به مستحبات بپردازید و در صورت پشت کردن، به واجبات اکتفا کنید. البته هر قدر انسان مجاهده نفس بیشتری کند و با خدا و قرآن و اهل بیت علیهم السلام انس بیشتری گرفته و دل از هواهای نفسانی تخلیه کند به تدریج اقبالش بیشتر شده و به صورت ملکه راسخه در می آید. آن گاه است که در همه حالات به یاد خدا و متوجه اوست و هیچ چیز نمی تواند او را از محبوب حقیقی باز دارد. این همان حالتی است که از آن تعبیر به «نماز دائم» شده است:

خوشا آنان که الله یارشان بی                          به حمد و قل هوالله کارشان بی

خوشا آنان که دائم در نمازند                        بهشت جاودان ماوایشان بی

همچنین برای لذت بردن از نماز و انس با آن، راهکارهای زیرا را دقیق عمل کنید:

1. باور کردن اهمیت نماز؛ باید یک مطالعه مستمری را درباره اهمیت نماز پیش بگیرید و کتاب های مختلفی را که در این باره نگاشته شده، پیوسته مطالعه کنید تا با تکرار این مطالعه به اهمیت نماز برسید و از اعتقاد صرف به باور و ایمان دست یابید. از این رو، کتاب های زیر سفارش می شود:

الف) «اسرار الصلوة»، میرزا جواد ملکی تبریزی. ب) «پرواز در ملکوت یا اسرار الصلوة»، امام خمینی. اگر شروع مطالعات با کتاب های آقای قرائتی درباره نماز باشد، بهتر است.

2. باور کردن عتاب تارک نماز؛ وعید و عذاب های الهی درباره تارک نماز، همیشه باید مورد نظر باشد تا انسان به خود بباوراند که چنین عذاب هایی واقعاً وجود دارند. کتاب هایی مثل «گناهان کبیره» شهید دستغیب، در این باره مفیدند.

3. روزی نیم ساعت، تفکر در مرگ؛ در زود گذشتن دوران زندگی، خاطرات تلخ و شیرین، ورود به عالم قبر، قیامت و رسیدن عذاب های الهی و سرافکندگی و... . این فکر، باید در مکانی خلوت باشد تا دل شما متأثر گردد و شما برای نماز و هر توشه اخروی تحریک گردید. اگر این تفکر اثر خود را بخشید، هفته ای نیم ساعت کفایت می کند.

4. گزیدن دوستانِ نماز دوست و گریز از دشمنان بی نماز و به ظاهر دوست؛ زیرا اثر همنشین بر کسی پوشیده نیست.

5. انس با محیطهای معنوی؛ مساجد و محافل نشاط بخش معنوی، دل را به سمت عبادت و نماز می کشاند؛ حتی شنیدن و دیدن دعاهایی مثل دعای ندبه و کمیل، به وسیله صدا و سیما، مفید و روح بخش هستند.

6. انجام مستحبات نشاط آور؛ در بین مستحبات - نماز، ذکر و دعا - آن چیزی که بیش از همه به شما حال خوش و لذّت روحی

ارزش واقعی انسان به چیست؟

(این کلام از جناب علامه جعفری نقل به مضمون است)

علامه محمد تقی جعفری (رحمه­الله­ علیه) می­فرمودند:عده­ ای از جامعه­ شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».برای سنجش ارزش خیلی از موجودات معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه­ی آن است. اما معیار ارزش انسان­ها در چیست.هر کدام از جامعه شناس­ها صحبت­ هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.بعد گفتند: وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگر می­خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می­ورزد.کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است.کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است.اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه­ ی خداست.علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناس­ها صحبت­های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.وقتی تشویق آن­ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه­السلام) است. آن حضرت در نهج البلاغه می­فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه­ی چیزی است که دوست می­دارد».وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه­ ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه­السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند . . .حضرت علامه در ادامه می­فرمودند: عشق حلال به این است که انسان (مثلا) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی!!! پنجاه میلیونی!!!» . چقدر بدش می­آید؟ در واقع می­فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی­ ارزش است! اینجاست که ارزش «ثار الله» معلوم می­ شود. ثار الله اضافه­ ی تشریفی است . خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازه­ ی خدای متعال است.